ویژگی های مشترک افرادی که خودکشی می نمایند - شیوه پیشگیری از خودکشی و یاری به دوستان در بحران
به گزارش سفر به هند، نوشته: دکتر ادوین اس. اشنایدمن/ ترجمه مهرداد فیروزبخت
من در جریان مطالعاتم متوجه شدم که در تمام خودکشی ها آثار خصوصیت روانشناختی مشترک دیده می گردد.
1-هدف مشترک بیشتر خودکشی ها، حل یک مسئله است
خودکش عملی اتفاقی، یا عمل بدون هدفی نیست. خودکشی عملی است که به منظور خلاص شدن از یک مشکل، بن بست، مشکل و بیرون آمدن از یک دو راهی، بحران و شرایط غیرقابل تحمل صورت می گیرد. و اصولاً هرکسی که خودکشی می نماید، در واقع خودکشی را تنها راهکار ممکن می دانند و همین قضیه نیروی محرکهٔ عمل خودکشی می گردد. خودکشی یک جواب و ظاهراً تنها جوابی است که فرد برای سردرگمی خود و این پرسش که چطور می توانم از این مخمصه خارج شوم یا چه باید بکنم، می یابد. منظور از خودکشی، حل یک مسئله است و یافتن راهکاری برای مسئله ای بسیار دردناک و رنج آور.
برای آن که بفهمیم شخص چرا خودکشی می نماید، ابتدا باید مشکل روانشناختی او را بشناسیم.
2-هدف مشترک خودکشی ها، قطع فکر و خیال است
خودکشی حرکتی به سوی توقف کامل فکر و خیال و درد و رنج های غیر قابل تحمل است، به ویژه وقتی فرد خودکشی کننده قطع فکر و خیال را تنها راهکار و کامل ترین راهکار موجود برای مسائل دردناک زندگی خود می بیند. هنگامی که قضیهٔ توقف فکر و خیال به عنوان جواب و چاره به ذهن یک انسان آزرده خاطر خطور می نماید، در واقع جرقهٔ اول زده شده و نمایشنامهٔ خودکشی شروع شده است.
3-محرک بیشتر خودکشی ها، درد روانشناختی است
اگر قطع فکر و خیال همان چیزی است که افراد خودکشی گرا به دنبالش هستند، درد روانی (یا روان درد) نیز همان چیزی است که از آن می گریزند. بهترین تحلیل در خصوص خودکشی این است که بگوییم خودکشی ترکیبی از حرکت به سمت قطع فکر و خیال و گریز از درد ها و هیجانات غیرقابل تحمل و تشویش های ناموجه است، انسان های مسرور و مسرور که خودکشی نمی کنند. درد و رنج دشمن زندگی است. به همین دلیل است که کسانی که خودکشی نموده اند معمولاً می گویند: من در درونم مرده بودم؛ من در درونم خیلی رنج و عذاب می کشیدم؛ رنج و عذاب تمام وجودم را فرا گرفته بود. هستهٔ خودکشی، درد و رنج است.
در واقع خودکشی پاسخی انسانی به درد شدید روانی و رنج و عذاب است. در واقع خودکشی پاسخی انسانی به درد شدید روانی و رنج و عذاب است. به نظر من اگر می شد افکار اشخاص خودکشی گرا را از نزدیک آنالیز کنیم، می دیدیم که درد، مهم ترین مشغلهٔ ذهنی آنهاست. و اگر بتوانیم میزان درد و رنج آنان را حتی به مقدار اندکی کاهش بدهیم، محتمل است راهکاری به جز خودکشی را انتخاب کنند و نسبت به زندگی دلگرم شوند.
4-عامل مشترک مولد فشار روانی در بیشتر خودکشی ها، احتیاج های ناکام ماندهٔ روانشناختی است
دلیل خودکشی و کشیده شدن افراد به سمت خودکشی نیز همین است. برای آنالیز خودکشی در این چهارچوب باید به پرسش وسیع تری جواب بدهیم: زیربنا و شالودهٔ روانشناختی بیشتر اعمال انسان چیست؟
بهترین پاسخ برای این پرسش، ارضای احتیاج ها است. البته در بیشتر خودکشی ها ردپای مجموعه ای از احتیاج ها دیده می گردد. در یک سطح بنیادی باید گفت که افراد خودکشی گرا، از خودکشی منظوری دارند. بسیاری از مرگ ها بی هدفند، اما تمام خودکشی ها بازتاب و انعکاسی از یک روانشناختی ارضا نشده اند.
5-هیجان مشترک در بیشتر خودکشی ها، احساس ناامیدی و درماندگی است
نوزادان در شروع زندگی خود هیجاناتی (مثل خشم و لذت) را که خیلی زود متمایز می شوند، تجربه می کنند. احساس درماندگی-ناامیدی شدید در خودکشی نوجوانان و عظیمسالان، احساسی بسیار رایج است. این افراد به خود می گویند: کاری جز خودکشی از دستم بر نمی آید و هیچ کس نمی تواند درد مرا دوا کند فرمول بندی های روانکاوان قدیمی در خصوص خودکشی، بر عداوت ناهشیار مبتنی بودند. اما امروزه ما خودکشی شناسان معتقدیم که هیجانات بنیادی و عمیق دیگری هم در بین است. یکی از آن ها احساس یأس و ناتوانی شدید است. اگر یادتان باشد کاسترو می گفت: رشته های امید از هم گسسته بودند
6-در بیشتر خودکشی ها، فرد خودکشی گرا از لحاظ شناختی دچار دوسوگرایی است
فروید توجه ما را به این حقیقت روانشناختی جلب کرد که اگر نظم و منطق ظاهری را کنار بزنیم، می بینیم یک چیز در آن واحد هم می تواند الف باشد و هم الف نباشد. ما می توانیم در آن واحد هم عاشق یک نفر باشیم هم از او متنفر باشیم. مصداق آن هم این جمله است که من واقعاً نه می توانم بگویم عاشقت هستم نه می توانم بگویم از تو متنفرم. فردی گفت: متوجه شدم که واقعاً عاشق پدرم هستم، درحالی که فکر می کردم از او متنفرم. منظورم این است که در خصوص مسائل مهم می توانیم دو ذهنیت داشته باشیم. به نظر من کسانی که خودکشی می کنند، در لحظهٔ خودکشی در آن واحد در خصوص مرگ و زندگی دو نگرش و طرز فکر متفاوت دارند. آن ها هم دوست دارد بمیرند و هم می خواهند نجات پیدا کنند. اگر یادتان باشد زنی که روی نرده فولادی مقابل بیمارستان راه رفته بود، می گفت: روی نرده های فلزی بالکن راه می رفتم تا بلکه یک نفر از پشت پنجره های بیمارستانی که نمای آن شیشه ای بود، مرا ببیند. حالت عادی خودکشی این است که یک نفر گلوی خود را ببرد و در همان زمان تقاضای یاری کند و رفتارش در هردو حالت هم خالص و بی ریا باشد. در بیشتر خودکشی ها شاهد دوسوگرایی هستیم. یعنی درعین حال که احساس می کنیم مجبوریم خودمان باشیم، دوست داریم کسی به ما یاری کند و جلوی خودکشی ما را بگیرد. من کسی را که صددرصد خواستار خودکشی باشد و اصلاً هیچ فکر و خیالی در خصوص نجات یافتن نداشته باشد، ندیده ام. اگر آن ها مجبور نبودند، دوست داشتند خودکشی نکنند. همین دوسوگرایی خودکشی هاست که ما را از لحاظ اخلاقی مجاز به مداخلهٔ بالینی می نماید. چرا یک انسان متمدن در نبرد مرگ و زندگی نباید زندگی را انتخاب کند؟
7-شرایط ادراکی در بیشتر خودکشی ها، انقباض روانی است
به نظر من روش درست برای آنالیز خودکشی این نیست که خودکشی را روانپریشی، روان رنجوری یا اختلال شخصیت در نظر بگیریم بلکه درست این است که بگوییم خوکشی یک انقباض روانشناختی موقتی و گذراست؛ انقباض هیجانی و انقباض فکری. مصداق آن جملاتی از این قبیل است: دیگر کاری از دستم برنمی آید؛ تنها راه نجاتم مرگ استتنها کاری که از دستم برمی آید؛ این است که خودم را بکشم، یعنی از یک ساختمان بلند خودم را پایین بیندازم. این جملات همگی گویای طرز کار یک ذهن منقبض هستند.
برخی از حالت های مترادف انقباض روانی عبادتند از تفکر تونلی، متمرکز یا کوته بینانه این نوع افکار، مخصوص ذهنی است که اسیر ثنویت (یعنی یا این یا آن) است. طرز فکر این اشخاص چنین است که یا باید یک راهکار مطلوب (و تقریباً سحرآمیز) پیدا کنند و یا به زندگی خویش سرانجام بدهند. به عبارت دیگر طرز فکر آن ها، همه یا هیچ است.
حقیقت تاسفبار و خطرناک در خصوص انقباض روانی این است که چنین اشخاصی، نسبت به عزیزان خود کاملاً بی اعتنا می شوند و از آن بدتر این که گاهی اوقات تنها چیزی که اصلاً به آن فکر نمی کنند، عزیزانشان است. خودکشی کننده، تمام پیوند هایش را با گذشته قطع می نماید. دچار نوعی تباهی روانی می گردد، و خاطراتش را به کل فراموش می نماید. خاطراتش دیگر نمی توانند جانش را نجات بدهند، چرا که این خاطرات از دسترس او خارج اند.
بنابراین هرگونه اقدامی برای نجات اشخاص خودکشی گرا، از همان ابتدا باید متوجه انقباض روانی این افراد باشد. روش کار هم تعیین است، یافتن چاره های مختلف و برداشتن چشم بند های ادراکی.
8-کنش مشترک در بیشتر خودکشی ها، گریز یا فرار است
منظور من از این فرار، خروج از یک محدودهٔ پرفشار و دردناک است.
در بیشتر یادداشت های خودکشی به جملاتی از این قبیل برمی خوریم: اگر خودم را بکشم خلاص خواهم شد یا بالاخره از این همه رنج و عذاب خلاص می شوم. خودکشی در واقع فرار نهایی است و با فرار هایی مثل فرار از خانه، بیکار شدن، ترک خدمت یا ول کردن همسر خیلی فرق دارد. وقتی به مسافرت می رویم یا خودمان را غرق کتاب خواندن می کنیم، در واقع سیم رابطمان را با جهان به طور موقتی قطع می کنیم. اما مدتی از جهان بریدن با بریدن همیشگی از جهان فرق دارد.
9-بیشتر خودکشی کننده ها سعی می کنند دیگران را به نحوی از قصد خود مطلع کنند
یکی از نکات جالبی که در کالبدشکافی های وانشناختی خودکشی ها در مرکز لوس آنجلس به آن دست یافتیم. این بود که در بیشتر خودکشی ها، خودکشی کنندگان از خود سرنخ هایی به جا گذاشته بودند که نشان می دادند به زودی قصد دارند مرتکب عمل مرگباری شوند. مردی به یک غریبه گفته بود: دارم می میرم. زنی هم می کفت: شروع کردم به خداحافظی کردن با دوستانم. بسیاری از کسانی که قصد خودکشی دارند، هشیارانه یا ناهشیارانه سرنخ هایی در خصوص تصمیم خود بر جای می گذارند آن ها علائمی دال بر ناراحت بودن شان مخابره می کنند و از درماندگی خود می نالند و از دیگران درخواست یاری می کنند. البته این نکتهٔ غم انگیز و تناقض آمیزی است که خودکشی کنندگان به جای ابراز نفرت و کینه، خشم یا تخریب گری، گوشه گیری و افسردگی خود، در پی مطلع کردن دیگران از نیت خود هستند. اگرچه سرنخ های شفاهی و رفتاریی که آن ها از خود برجای می گذارند غیرمستقیم است، اما با کمی دقت قابل تشخیص اند.
10-سبک کنار آمدن انسان ها با خودکشی شبیه سبک کنار آمدن آن ها با زندگی است
افراد مبتلا به بیماری های مرگباری چون سرطان در دوران بیماری خود وانمود می کنند که حالشان خوب و عادی است اما در بیشتر موارد با کمی دقتی می توانیم شاهد الگو های خاصی در رفتار این افراد باشیم: ابراز هیجان و استفاده از سازوکار های دفاعی خاصی که انسان های عادی معمولاً در واکنش به درد و رنج، تهدید، شکست، ضعف و فشار های زندگی مورد استفاده قرار می دهند. انسان ها با خودشان خیلی صادق اند، گواه این ادعا هم همسانی واکنش های آن ها در طول زندگی شان است.
اما در خصوص خودکشی چون اولین بار است که مرتکب این عمل می شوند و سابقهٔ ذهنی خاصی از آن ندارند، از همان ابتدا از خود ردپا به جا می گذارند. آن ها همان برخوردی را با خودکشی می کنندکه با مسائل قبلی خود نموده اند به همین دلیل باید بحران ها و اختلال های قبلی آنان را آنالیز کنیم و ظرفیت آن ها برای تحمل درد روانی بسنجیم. در هنگام سنجش، باید ببینیم آیا اثری از انقباض روانی یا ثنویت فکری (قانون سیاه و سفید) در آن ها هست و سابقهٔ گریز و فرار دارند و اطلاعات مشروحی در خصوص نحوهٔ بیکار شدن، طلاق دادن همسر و کنار آمدن آن ها با درد روانی به دست آوریم.
مهم ترین سرنخ خوکشی، تکرار همین گرایش به تسلیم شدن فرار، پنهانکاری و گریز است.
اگر می خواهید به فردی که قصد خودکشی دارد یاری کنید، باید به او یاری کنید راهکار های مختلفی پیدا کند. برای این کار ابتدا باید به او یاری کنید تجدیدنظر کند و سپس به دنبال اقدامات دیگری بگردد. البته بازنگری ها و مفهوم بندی های جدید، مشکل این افراد را به طور کامل حل نمی کنند اما به راهکار هایی منتهی می شوند که جان آن ها را نجات می دهند. این هدف اولیهٔ درمان اشخاص خودکشی گراست.
اگر به فکر خودکشی افتادید …
اگر به فکر خودکشی می افتید، در جستجوی یاری برآیید. فورا با کسی صحبت کنید و با همسر، دوست پزشک یا مشاور و هر کس دیگر در خصوص آن صحبت کنید.
اقدام به خودکشی صرفا راهی برای جلب توجه دیگران نیست؛ پس، همواره باید آن را جدی گرفت. البته، افرادی هستند که سعی دارند به خود آسیبی برسانند و از این طریق جلب توجه کنند. اما اگر به فریاد آنها توجهی نگردد، شرایط آنها بدتر می گردد؛ و یا در صورت افسردگی، ممکن است دست به خودکشی بزنند.
اطلاع از افسردگی فرد، اطمینان از بهبود و درمان، و تماس با او از اهمیت برخوردار است. حمایت از کسی که قصد خودکشی دارد، بدون یاری از طرف شخص حرفهای بسیار مشکل است. اگر واقعا نگران هستید باید شخص افسرده را متقاعد سازید که نزد پزشک برود یا به مراکز امداد و اورژانس مراجعه کند. همچنین، می توان ترتیبی داد تا پزشک یا پرستار در خانه آنها را دیدار کند. روان پزشک منطقه شما
ممکن است کلینیک اورژانس داشته باشد که می توانید به آنجا بروید.
یاری به دوستی که قصد خودکشی دارد
اگر شک نموده اید که شخصی قصد خودکشی دارد، با او صحبت کنید و بگذارید تا احساسات خود را بیان کند. از او بپرسید که آیا تا الأن با خود فکر نموده است که زندگی ارزشی ندارد. برخی از آنها می گویند بله و می گویند که قصد خودکشی داشته اند. برخی هم ممکن است بگویند که به این فکر نیفتاده اند، منتها وقتی به رختخواب می فرایند آرزو دارند که دیگر بیدار نشوند. این دو گروه، هر دو بالقوه در معرض خطر خودکشی قرار دارند.
البته برخی از افراد که قصد خودکشی دارند، وجود فکر اقدام به خودکشی را انکار می کنند. شما مجبورید که درباره صحت گفته آنها قضاوت کنید. برخی از افراد دریافته اند که وقتی درباره قصد خودکشی صحبت می کنند، احساس راحتی و رهایی از غم می کنند و این باعث می گردد که واقعا از خودکشی صرف نظر کنند.
عواملی که خطر خودکشی را افزایش می دهد
- افسردگی شدید
- بیماری جسمی خطرناک که پس از افسردگی به وجود می آید.
- صحبت از خودکشی توسط فرد
- سابقه خود کشی قبلی
- سابقه خودکشی در افراد خانواده
- ادامه فشارهای روحی شدید در زندگی، مانند طلاق یا داغ عزیزان
- تنهایی یا انزوای اجتماعی
- جنسیت مذکر (که در این صورت احتمال موفقیت در انجام خودکشی بیشتر است).
- بیکاری
- مصرف داروی غیر مجاز
اگر خودتان با این افراد زندگی نمی کنید، اطمینان حاصل کنید که شماره تلفن شما و پزشک خود یا مرکز امداد و اورژانس را داشته باشند؛ و زمان معینی را برای دیدار دوباره با آنها ترتیب دهید. این زمان، بسته به حال عمومی آنها ممکن است یک یا دو ساعت دیگر و یا روز بعد باشد. در صورت توافق او، قفسه دارو را از قرص های آرام بخش و مقدار زیاد قرص ضدافسردگی یا داروهای غیر استفاده، خالی کنید. این عمل حرکتی بجا خواهد بود. اگر نگرانید که دوست شما در خطری عظیم قرار گرفته است، در صورت امکان ضمن تماس با مراکز مراقبت اورژانس او را تنها نگذارید.
همواره بهتر است که دوست خود را در جریان کار خود بگذارید. شاید دوست داشته باشند که کسی را دیدار کنند، اما اگر موافق نبودند و واقعا فکر می کنید که آنها برای خودشان ایجاد خطر می کنند باید به نظر آنها توجه کنید. در این صورت با پزشک، مراکز امداد و خانواده آنها تماس بگیرید. می توانید با روانشناس بالینی محل تماس بگیرید و ببینید آیا وقت دیدار دارند؛ یا اینکه آیا می توانید شخص را بدون نوبت به مراکز اورژانس و حوادث ببرید.
نکات مهم:
گوش کردن به صحبت های افراد خانواده و یا دوستی که افسرده است مهم ترین کاری است که می توان برای آنها انجام داد.
همه افرادی که به فکر خودکشی می افتند باید با پزشک خود یا مراکز اورژانس و حوادث، مستقر در بیمارستان محلی یا مراکز امداد تماس بگیرند و از آنها یاری بخواهند.
افسردگی قابل درمان است و شخص بهبود می یابد.
منبع: یک پزشک